کلبه ای شخصی برای آرامش شخصی

۴ مطلب در شهریور ۱۳۹۴ ثبت شده است

کاش

کاش میشد که درِ این دل خود باز کنم                      و تو را همچو خودم مَحرَمِ هر راز کنم

کاش میشد که کمی حرفِ ملایم بزنیم                      کوک ناکوک خودم با دگران ساز کنم

کاش بودی تو کنار من بیچاره و من                      فاش گویم به تو احساس خود ابراز کنم

کاش من حال و هوای دگری می داشتم                      تا فقط با رخ معصوم تو اعجاز کنم

دفتر شعر قدیمم می گرفتم به دو دست                      قصّه لیلی و قیص دگر آغاز کنم

کاش من نای سخن با دگران می داشتم                      با ثَنای تو و مدحت داد آواز کنم

کاش بودی تو خدای دل آشفته ی من                      تا عزیمت به ره خانه ی بت ساز کنم

این کیاوش که تو بینی به دو بندی بند است                      تو بیا تا به نگاهت عزم پرواز کنم

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کیاوش

فریدون مشیری

من سکوت خویش را گم کرده ام
لاجرم در این هیاهو گم شدم
من که خود افسانه می پرداختم
عاقبت افسانه مردم شدم
ای سکوت ای مادر فریاد ها
ساز جانم از تو پر آوازه بود
تا در آغوش تو ، راهی داشتم
چون شراب کهنه شعرم تازه بود
در پناهت برگ و بار من شکفت
تو مرا بردی به شهر یاد ها
من ندیدم خوشتر از جادوی تو
ای سکوت ای مادر فریاد ها
گم شدم در این هیاهو گم شدم
تو کجایی تا بگیری داد من
گر سکوت خویش را می داشتم
زندگی پر بود از فریاد من 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کیاوش

دیالوگ فیلم- V For Vendetta

V: من میخوام که یه هدیه بهت بدم؛ ولی قبلش میخوام یه درخواست ازت کنم. باهام میرقصی؟

ایوی: حالا؟ در آستانه انقلاب تو؟

V: انقلاب بدون رقص برای من هیچ ارزشی نداره




V For Vendetta 2005
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کیاوش

شروع وبلاگ

خب به نظرم وقتش بود که دوباره وبلاگ بنویسم. این وبلاگ هم یه وبلاگ کاملا شخصیه که عموم میتونن باهاش باشن. به امید روزهای خوب


فکر کنم شروع وبلاگ با شاملو بهترین اتفاق ممکن باشه


در من، زندانیِ ستمگری بود

که به آواز زنجیرش خو نمی کرد


من با نخستین نگاه تو


آغاز شدم...


۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کیاوش