کلبه ای شخصی برای آرامش شخصی

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حافظ» ثبت شده است

آنان که خاک را به نظر کیمیاکنند/حافظ

این شعر جوابی است بر شعر شاه نعمت الله ولی ما خاک را به نظر کیمیا کنیم(این پست)



آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند

آیا بود که گوشه چشمی به ما کنند


دردم نهفته به ز طبیبان مدعی

باشد که از خزانه غیبم دوا کنند


معشوق چون نقاب ز رخ در نمی‌کشد

هر کس حکایتی به تصور چرا کنند


چون حسن عاقبت نه به رندی و زاهدیست

آن به که کار خود به عنایت رها کنند


بی معرفت مباش که در من یزید عشق

اهل نظر معامله با آشنا کنند


حالی درون پرده بسی فتنه می‌رود

تا آن زمان که پرده برافتد چه‌ها کنند


گر سنگ از این حدیث بنالد عجب مدار

صاحب دلان حکایت دل خوش ادا کنند


می خور که صد گناه ز اغیار در حجاب

بهتر ز طاعتی که به روی و ریا کنند


پیراهنی که آید از او بوی یوسفم

ترسم برادران غیورش قبا کنند


بگذر به کوی میکده تا زمره حضور

اوقات خود ز بهر تو صرف دعا کنند


پنهان ز حاسدان به خودم خوان که منعمان

خیر نهان برای رضای خدا کنند


حافظ دوام وصل میسر نمی‌شود

شاهان کم التفات به حال گدا کنند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کیاوش

شعر حافظ صبح است ساقیا + دانلود آهنگ

صبح است ساقیا قدحی پرشراب کن

دور فلک درنگ ندارد شتاب کن


زان پیشتر که عالم فانی شود خراب

ما را ز جام باده گلگون خراب کن


خورشید می ز مشرق ساغر طلوع کرد

گر برگ عیش می‌طلبی ترک خواب کن


روزی که چرخ از گل ما کوزه‌ها کند

زنهار کاسه سر ما پرشراب کن


ما مرد زهد و توبه و طامات نیستیم

با ما به جام باده صافی خطاب کن


کار صواب باده پرستیست حافظا

برخیز و عزم جزم به کار صواب کن


آهنگ صبح است ساقیا از سهیل نفیسی

دانلود


استاد شجریان هم در سبک سنّتی این غزل را خوانده اند که در در ادامه میتوانید آن را دانلود کنید



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کیاوش

غزلی از حافظ

مرا می‌بینی و هر دم زیادت می‌کنی دردم

تو را می‌بینم و میلم زیادت می‌شود هر دم


به سامانم نمی‌پرسی نمی‌دانم چه سر داری

به درمانم نمی‌کوشی نمی‌دانی مگر دردم


نه راه است این که بگذاری مرا بر خاک و بگریزی

گذاری آر و بازم پرس تا خاک رهت گردم


ندارم دستت از دامن به جز در خاک و آن دم هم

که بر خاکم روان گردی بگیرد دامنت گردم


فرو رفت از غم عشقت دمم دم می‌دهی تا کی

دمار از من برآوردی نمی‌گویی برآوردم


شبی دل را به تاریکی ز زلفت باز می‌جستم

رخت می‌دیدم و جامی هلالی باز می‌خوردم


کشیدم در برت ناگاه و شد در تاب گیسویت

نهادم بر لبت لب را و جان و دل فدا کردم


تو خوش می‌باش با حافظ برو گو خصم جان می‌ده

چو گرمی از تو می‌بینم چه باک از خصم دم سردم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کیاوش

شعری از حافظ، زلف بر باد مده


زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم
ناز بنیاد مکن تا نکَنی بنیادم

می مخور با همه کس تا نخورم خون جگر
سر مکش تا نکشد سر به فلک فریادم

زلف را حلقه مکن تا نکُنی در بندم
طره را تاب مده تا ندهی بر بادم

یار بیگانه مشو تا نبری از خویشم
غم اغیار مخور تا نکنی ناشادم

رخ برافروز که فارغ کنی از برگ گُلم
قد برافراز که از سرو کنی آزادم

شمع هر جمع مشو ور نه بسوزی ما را
یاد هر قوم مکن تا نروی از یادم

شهره شهر مشو تا ننهم سر در کوه
شور شیرین منما تا نکنی فرهادم

رحم کن بر من مسکین و به فریادم رس
تا به خاک در آصف نرسد فریادم

حافظ از جور تو حاشا که بگرداند روی
من از آن روز که در بند توام آزادم


همچنین میتونین آهنگ خوب زلف بر باد مده از محسن نامجو رو از این لینک بخرید

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کیاوش