من تماشای تو می‌کردم و غافل بودم
کز تماشای تو خلقی به تماشای منند


گفته بودی که چرا محو تماشای منی
و چنان محو که یک دم مژه بر هم نزنی

مژه بر هم نزنم تا که ز دستم نرود
ناز چشم تو بقدر مژه بر هم زدنی ...