کلبه ای شخصی برای آرامش شخصی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «وحشی بافقی» ثبت شده است

شعری از وحشی بافقی

روزها شد تا کسم پیرامن این در ندید

تا تو گفتی دور شو زین در کسم دیگر ندید


سوخت ما را آنچنان حرمان عاشق سوز ما

کز تنم‌آن کو نشان می‌جست خاکستر ندید


الوداع ای سر که ما را می‌برد سودای عشق

بر سر راهی که هر کس رفت آنجا سر ندید


مرد عشق است آنکه گر عالم سپاه غم گرفت

تاخت در میدان و بر بسیاری لشکر ندید


گر چه وحشی ناخوشیها دید و سختیها ولی

سخت تر از روزگار هجر و ناخوشتر ندید


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کیاوش

شعری از وحشی بافقی، یار ما چون نیستی با هر کی خواهی یار باش

ترک ما کردی برو همصحبت اغیار باش

یار ما چون نیستی با هر که خواهی یار باش

مست حسنی با رقیبان میل می خوردن مکن

بد حریفانند آنها گفتمت هشیار باش


آنکه ما را هیچ برخورداری از وصلش نبود

از نهال وصل او گو غیر برخوردار باش


گر چه می‌دانم که دشوار است صبر از روی دوست

چند روزی صبر خواهم کرد گو دشوار باش


صبر خواهم کرد وحشی در غم نادیدنش

من که خواهم مرد گو از حسرت دیدار باش


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کیاوش