کلبه ای شخصی برای آرامش شخصی

Bob Dylan Masters Of War

جوان ۲۲ ساله ی مینه سوتایی، در آلبوم دومش با نام Freewheelin' Bob Dylan که در سال 1963 منتشر شد، خود را به عنوان شاعری ماهر و توانا در نوشتن ترانه های اعتراضی (Protest Songs) به همگان معرفی کرد . آهنگ های Blowing In The Wind ، A Hard Rain's Gonna Fall' و Oxford Town از این آلبوم، هر کدام به نوعی قوی و بی نهایت متفاوت از هم چه از لحاظ ملودی و چه از لحاظ آهنگ، بودند. چهارمین آهنگ از این مجموعه و شاید برجسته ترین آهنگ اعتراضی در آلبوم Freewheelin، اربابان جنگ (Masters Of War) است.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کیاوش

رقصی چنین میانه میدانم آرزوست

بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست
بگشای لب که قند فراوانم آرزوست
ای آفتاب حسن برون آ دمی ز ابر
کان چهره مشعشع تابانم آرزوست
بشنیدم از هوای تو آواز طبل باز
باز آمدم که ساعد سلطانم آرزوست
گفتی ز ناز بیش مرنجان مرا برو
آن گفتنت که بیش مرنجانم آرزوست
وان دفع گفتنت که برو شه به خانه نیست
وان ناز و باز و تندی دربانم آرزوست
در دست هر کی هست ز خوبی قراضه‌هاست
آن معدن ملاحت و آن کانم آرزوست
این نان و آب چرخ چو سیل‌ست بی‌وفا
من ماهیم نهنگم عمانم آرزوست
یعقوب وار وااسفاها همی‌زنم
دیدار خوب یوسف کنعانم آرزوست
والله که شهر بی‌تو مرا حبس می‌شود
آوارگی و کوه و بیابانم آرزوست
زین همرهان سست عناصر دلم گرفت
شیر خدا و رستم دستانم آرزوست
جانم ملول گشت ز فرعون و ظلم او
آن نور روی موسی عمرانم آرزوست
زین خلق پرشکایت گریان شدم ملول
آن‌های هوی و نعره مستانم آرزوست
گویاترم ز بلبل اما ز رشک عام
مهرست بر دهانم و افغانم آرزوست
دی شیخ با چراغ همی‌گشت گرد شهر
کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست
گفتند یافت می‌نشود جسته‌ایم ما
گفت آن که یافت می‌نشود آنم آرزوست
هر چند مفلسم نپذیرم عقیق خرد
کان عقیق نادر ارزانم آرزوست
پنهان ز دیده‌ها و همه دیده‌ها از اوست
آن آشکار صنعت پنهانم آرزوست
خود کار من گذشت ز هر آرزو و آز
از کان و از مکان پی ارکانم آرزوست
گوشم شنید قصه ایمان و مست شد
کو قسم چشم صورت ایمانم آرزوست
یک دست جام باده و یک دست جعد یار
رقصی چنین میانه میدانم آرزوست
می‌گوید آن رباب که مردم ز انتظار
دست و کنار و زخمه عثمانم آرزوست
من هم رباب عشقم و عشقم ربابی‌ست
وان لطف‌های زخمه رحمانم آرزوست
باقی این غزل را ای مطرب ظریف
زین سان همی‌شمار که زین سانم آرزوست
بنمای شمس مفخر تبریز رو ز شرق
من هدهدم حضور سلیمانم آرزوست
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کیاوش

کاش

کاش میشد که درِ این دل خود باز کنم                      و تو را همچو خودم مَحرَمِ هر راز کنم

کاش میشد که کمی حرفِ ملایم بزنیم                      کوک ناکوک خودم با دگران ساز کنم

کاش بودی تو کنار من بیچاره و من                      فاش گویم به تو احساس خود ابراز کنم

کاش من حال و هوای دگری می داشتم                      تا فقط با رخ معصوم تو اعجاز کنم

دفتر شعر قدیمم می گرفتم به دو دست                      قصّه لیلی و قیص دگر آغاز کنم

کاش من نای سخن با دگران می داشتم                      با ثَنای تو و مدحت داد آواز کنم

کاش بودی تو خدای دل آشفته ی من                      تا عزیمت به ره خانه ی بت ساز کنم

این کیاوش که تو بینی به دو بندی بند است                      تو بیا تا به نگاهت عزم پرواز کنم

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کیاوش

فریدون مشیری

من سکوت خویش را گم کرده ام
لاجرم در این هیاهو گم شدم
من که خود افسانه می پرداختم
عاقبت افسانه مردم شدم
ای سکوت ای مادر فریاد ها
ساز جانم از تو پر آوازه بود
تا در آغوش تو ، راهی داشتم
چون شراب کهنه شعرم تازه بود
در پناهت برگ و بار من شکفت
تو مرا بردی به شهر یاد ها
من ندیدم خوشتر از جادوی تو
ای سکوت ای مادر فریاد ها
گم شدم در این هیاهو گم شدم
تو کجایی تا بگیری داد من
گر سکوت خویش را می داشتم
زندگی پر بود از فریاد من 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کیاوش

دیالوگ فیلم- V For Vendetta

V: من میخوام که یه هدیه بهت بدم؛ ولی قبلش میخوام یه درخواست ازت کنم. باهام میرقصی؟

ایوی: حالا؟ در آستانه انقلاب تو؟

V: انقلاب بدون رقص برای من هیچ ارزشی نداره




V For Vendetta 2005
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کیاوش

شروع وبلاگ

خب به نظرم وقتش بود که دوباره وبلاگ بنویسم. این وبلاگ هم یه وبلاگ کاملا شخصیه که عموم میتونن باهاش باشن. به امید روزهای خوب


فکر کنم شروع وبلاگ با شاملو بهترین اتفاق ممکن باشه


در من، زندانیِ ستمگری بود

که به آواز زنجیرش خو نمی کرد


من با نخستین نگاه تو


آغاز شدم...


۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کیاوش