کلبه ای شخصی برای آرامش شخصی

دانلود آهنگ sweet dreams از marlyn manson

Sweet dreams are made of this
Who am I to disagree
Travel the world and the seven seas
Everybody looking for something
Some of them want to use you
Some of them want to get used by you
Some of them want to abuse you
Some of them want to be abused.
Sweet dreams are made of this
Who am I to disagree
Travel the world and the seven seas
Everybody is looking for something
Some of them want to use you
Some of them want to get used by you
Some of them want to abuse you
Some of them want to be abused.
I want to used you and abused you
I want to know what's inside
Moving on hold your head,
Moving on keep your head,
Moving on hold your head,
Moving on keep your head,
Moving on hold your head,
Moving on keep your head,
Moving on.
Sweet dreams are made of this
Who am

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کیاوش

آنان که خاک را به نظر کیمیاکنند/حافظ

این شعر جوابی است بر شعر شاه نعمت الله ولی ما خاک را به نظر کیمیا کنیم(این پست)



آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند

آیا بود که گوشه چشمی به ما کنند


دردم نهفته به ز طبیبان مدعی

باشد که از خزانه غیبم دوا کنند


معشوق چون نقاب ز رخ در نمی‌کشد

هر کس حکایتی به تصور چرا کنند


چون حسن عاقبت نه به رندی و زاهدیست

آن به که کار خود به عنایت رها کنند


بی معرفت مباش که در من یزید عشق

اهل نظر معامله با آشنا کنند


حالی درون پرده بسی فتنه می‌رود

تا آن زمان که پرده برافتد چه‌ها کنند


گر سنگ از این حدیث بنالد عجب مدار

صاحب دلان حکایت دل خوش ادا کنند


می خور که صد گناه ز اغیار در حجاب

بهتر ز طاعتی که به روی و ریا کنند


پیراهنی که آید از او بوی یوسفم

ترسم برادران غیورش قبا کنند


بگذر به کوی میکده تا زمره حضور

اوقات خود ز بهر تو صرف دعا کنند


پنهان ز حاسدان به خودم خوان که منعمان

خیر نهان برای رضای خدا کنند


حافظ دوام وصل میسر نمی‌شود

شاهان کم التفات به حال گدا کنند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کیاوش

داستان کوتاه : خوش اقبال از آنتون چخوف

قطار مسافربری از ایستگاه بولوگویه که در مسیر خط راه آهن نیکولایوسکایا قرار دارد به حرکت در آمد. در یکی از واگنهای درجه دو که در آن استعمال دخانیات آزاد است ، پنج مسافر در گرگ و میش غروب ، مشغول چرت زدن هستند. آنها دقایقی پیش غذای مختصری خورده بودند و اکنون به پشتی نیمکت ها یله داده و سعی دارند بخوابند. سکوت حکمفرماست. در باز میشود و اندامی بلند و چوب سان ، با کلاهی سرخ و پالتوی شیک و پیکی که انسان را به یاد شخصیتی از اپرت یا از آثار ژول ورن می اندازد وارد واگن می شود. اندام در وسط واگن می ایستد ، لحظه ای فس فس می کند ، چشمهای نیمه بسته اش را مدتی دراز به نیمکتها می دوزد و زیر لب من من می گوید: نه ، اینهم نیست! لعنت بر شیطان! کفر آدم در می آید.

یکی از مسافرها نگاهش را به اندام تازه وارد می دوزد ، آنگاه با خوشحالی فریاد می زند: ایوان آلکسی یویچ! شما هستید؟ چه عجب از این طرفها. ایوان آلکسی یویچ چوب سان یکه می خورد و نگاه عاری از هوشیاری اش را به مسافر می دوزد ، او را به جای می آورد ، دستهایش را از سر خوشحالی به هم می مالد و میگوید: ها! پتر پترویچ! پارسال دوست ، امسال آشنا! خبر نداشتم که شما هم در این قطار تشریف دارید. پترویچ می گوید: حال و احوالتان چطور است؟

ای ، بدک نیستم ، فقط اشکال کارم این است که پدر جان واگنم را گم کرده ام و من ابله هر چه زور میزنم نمیتوانم پیدایش کنم. بنده مستحق آنم که شلاقم بزنند. آنگاه ایوان آلکسی یویچ سرپا تاب می خورد و زیر لب می خندد و اضافه می کند پیشامد است برادر ، پیشامد! زنگ دوم را که زدند پیاده شدم تا با یک گیلاس آنیاک گلویی تر کنم ، و البته ترکردم. بعد به خودم گفتم حالا که تا ایستگاه بعدی خیلی راه داریم خوب است گیلاس دیگری هم بزنم. همین جور که داشتم فکر می کردم و می خوردم یکهو زنگ سوم را هم زدند … مثل دیوانه ها دویدم و در حالی که قطار راه افتاده بود به یکی از واگن ها پریدم. حالا بفرمایید که بنده دیوانه نیستم؟

پتر پترویچ گفت: پیداست که کمی سرخوش و شنگول تشریف دارید، بفرمایید بنشینید؛ پهلوی بنده جا هست! افتخار بدهید! سرافرازمان کنید… نه ، نه باید واگن خودم را پیدا کنم! خدا حافظ هوا تاریک است.

می ترسم از واگن پرت شوید. فعلاً بفرمایید همین جا بنشینید ، به ایستگاه بعدی که برسیم واگن خودتان را پیدا می کنید. بفرمایید بنشینید. ایوان آلکسی یویچ آه می کشد و دو دل روبروی پتر پترویچ می نشیند. پیداست که ناراحت و مشوش است، انگار که روی سوزن نشسته است. پتر پترویچ می پرسد عازم کجا هستید؟

من؟ عازم فضا! طوری قاطی کرده ام که خودم هم نمی دانم مقصدم کجاست. سرنوشت گوشم را گرفته و مرا می برد، من هم دنبالش راه افتاده ام.  دوست عزیز تا حالا برایتان اتفاق نیفتاده با دیوانه های خوشبخت روبرو شوید؟ نه؟ پس تماشایش کنید! خوشبخت ترین موجود فانی روبروی شما نشسته است! بله! از قیافه ی من چیزی دستگیرتان نمی شود؟

چرا … پیدا است که … شما …

یک ذره حدس می زدم که قیافه ام در این لحظه باید حالت خیلی احمقانه ای داشته باشد! حیف آینه ندارم وگرنه دک و پوزه ی خودم را به سیری تماشا می کردم. آره پدر جان ، حس میکنم که دارم به یک ابله مبدل می شوم. به شرفم قسم! تصورش را بفرمایید ، بنده عازم سفر ماه عسل هستم. حالا باز هم می فرمایید که بنده دیوانه نیستم؟

شما؟ مگر زن گرفتید؟

همین امروز ، دوست عزیز! همین که مراسم عقد تمام شد یکراست پریدیم توی قطار زیرا تبریک ها و تهنیت گویی ها شروع می شود و بارانی از سوالهای مختلف بر سر داماد می بارد. پتر پترویچ خنده کنان میگوید: به ، به! … پس بی جهت نیست که اینقدر شیک و پیک کرده اید.

بله حتی در تکمیل خودفریبی ام کلی هم عطر و گلاب به خودم پاشیده ام. نه تشویشی ، نه دلهره ای ،نه فکری … فقط احساس … احساسی که نمی دانم اسمش را چه بگذارم … مثلاً احساس نیکبختی؟ در همه ی عمرم اینقدر خوش نبوده ام. چشمهایش را می بندد و سر تکان می دهد و اضافه می کند بیش از حد تصور خوشبخت هستم! آخر تصورش را بکنید الان که به واگن خودم برگردم با موجودی روبرو خواهم شد که کنار پنجره نشسته است و مرا دوست می دارد. من باید به واگن خودم برگردم. آنجا یک کسی با بی صبری منتظر من است و دارد لذت دیدار را مزه مزه می کند. لبخندش در انتظار من است. می روم در کنارش می نشینم… پتر پترویچ اجازه بفرمایید شما را بغل کنم .

خواهش میکنم , دو دوست در میان خنده ی مسافران واگن ، همدیگر را به آغوش می کشند. سپس تازه داماد خوشبخت ادامه می دهد: من آدم کوچک و بی قابلیتی هستم ولی به نظرم می آید که هیچ حد و مرزی ندارم … تمام دنیا را در آغوش می گیرم.



نشاط و سرخوشی این تازه داماد خوشبخت و شاداب به سایر مسافران واگن نیز سرایت می کند و خواب از چشمشان می رباید ، و به زودی بجای یک شنونده ، پنج شنونده پیدا می کند. مدام انگار که روی سوزن نشسته باشد ، وول میخورد و آب دهانش را بیرون می پاشد و دستهایش را تکان می دهد و یکبند پرگویی می کند. کافیست بخندد تا دیگران قهقهه بزنند,می گوید: آقایان مهم آن است آدم کمتر فکر کند! گور پدر تجزیه و تحلیل! اگر هوس داری می بخوری بخور و در مضار و فواید هم فلسفه بافی نکن … گور پدر هر چه فلسفه و روانشناسی .

در این هنگام بازرس قطار از کنار این عده می گذرد. تازه داماد خطاب به او می گوید آقای عزیز به واگن شماره ی ٢٠٩ که رسیدید لطفاً به خانمی که روی کلاه خاکستری رنگش پرنده ی مصنوعی سنجاق شده است بگویید که من اینجا هستم !

اطاعت میشود آقا ولی قطار ما واگن شماره ی ٢٠٩ ندارد. ٢١٩ داریم.

٢١٩ باشد چه فرق میکند. به ایشان بگویید: شوهرتان صحیح و سالم است ، نگرانش نباشید. سپس سر را بین دستها می گیرد و ناله وار با خودش می گوید: شوهر؟ خانم ؟ خیلی وقت است؟ از کی تا حالا؟ شوهر … ها ها ها  آخر تو هم شدی شوهر؟! تو سزاوار آنی که شلاقت بزنند! تو ابلهی…

یکی از مسافرها می گوید: در عصر ما دیدن یک آدم خوشبخت جزو عجایب روزگار است ، درست مثل آن است که انسان فیل سفید رنگی ببیند. ایوان آلکسی یویچ که کفش پنجه باریک به پا دارد پاهای بلندش را دراز می کند و می گوید شما صحیح می فرمایید ولی تقصیر کیست؟ اگر خوشبخت نباشید کسی جز خودتان را مقصر ندانید! بله ، پس خیال کرده اید که چی؟ انسان آفریننده ی خوشبختی خود است. اگر بخواهید شما هم می توانید خوشبخت شوید ، اما نمی خواهید ، لجوجانه از خوشبختی احتراز می کنید.

اینهم شد حرف؟ آخر چه جوری؟

خیلی ساده .  طبیعت مقرر کرده است که هر انسانی باید در دوره ی معینی یک کسی را دوست داشته باشد. همین که این دوران شروع می شود انسان باید با همه ی وجودش عشق بورزد ولی شماها از فرمان طبیعت سرپیچی می کنید و همه اش چشم به راه یک چیزهایی هستید. و بعد … در قانون آمده که هر آدم سالم و معمولی باید ازدواج کند. انسان تا ازدواج نکند خوشبخت نمی شود . وقت مساعد که برسد باید ازدواج کرد ، معطلی جایز نیست ولی شماها که زن بگیر نیستید. انسان بجای فلسفه بافی باید از روی الگو پخت و پز کند! زنده باد الگو

مرد مسافر می پرسد: شما میفرمایید که انسان خالق خوشبختی خود است. مرده شوی این خالق را ببرد که کل خوشبختی اش با یک دندان درد ساده یا به علت وجود یک مادر زن بدعنق به درک واصل می شود. الان اگر قطارمان تصادف کند مثل تصادفی که چند سال پیش در ایستگاه  کوکویوسکایا رخ داده بود مطمئن هستیم که تغییر عقیده خواهید داد و به قول معروف ترانه ی دیگری سر خواهید داد.

تازه داماد در مقام اعتراض جواب می دهد: جفنگ می گویید! تصادف سالی یک دفعه اتفاق می افتد. من شخصاً از هیچ حادثه ای ترس و واهمه ندارم زیرا دلیلی برای وقوع حادثه نمی بینم. به ندرت اتفاق می افتد که دو قطار با هم تصادم کنند! تازه گور پدرش! حتی حرفش را هم نمی خواهم بشنوم. خوب آقایان انگار داریم به ایستگاه بعدی میرسیم

پتر پترویچ می پرسد: راستی نفرمودید مقصدتان کجاست؟ به مسکو تشریف می برید یا به طرفهای جنوب؟

منی که عازم شمال هستم چطور ممکن است از جنوب سر در بیاورم؟

پترویچ گفت: مسکو که شمال نیست

تازه داماد می گوید: می دانم. ما هم که داریم به طرف پترزبورگ می رویم

اختیار دارید! داریم به مسکو می رویم

تازه داماد حیران و سرگشته می پرسد به مسکو می رویم؟ عجیب است آقا

بلیتتان تا کدام شهر است؟ – پتربورگ

در این صورت تبریک عرض می کنم. عوضی سوار شده اید.

برای لحظه ای کوتاه سکوت حکمفرما می شود. تازه داماد بر می خیزد و نگاه عاری از هوشیاری اش را به اطرافیان خود می دوزد. پتر پترویچ به عنوان یک توضیح می گوید بله دوست عزیز، در ایستگاه بولوگویه بجای قطار خودتان سوار قطار دیگر شدید. از قرار معلوم بعد از دو سه گیلاس کنیاک تدبیر کردید قطاری را که در جهت عکس مقصدتان حرکت می کرد انتخاب کنید.

رنگ از رخسار تازه داماد می پرد. سرش را بین دستها می گیرد ، با بی حوصلگی در واگن قدم می زند و می گوید من آدم بدبختی هستم! حالا تکلیفم چیست؟ چه خاکی بر سر کنم؟ مسافرهای واگن دلداری اش می دهند که مهم نیست … برای خانمتان تلگرام بفرستید ، خودتان هم به اولین ایستگاهی که می رسیم سعی کنید قطار سریع السیر بگیرید ، به این .ترتیب ممکن است بهش برسید.

تازه داماد: کدام قطار سریع السیر؟ پولم کجا بود؟ کیف پولم پیش زنم مانده

مسافرها خنده کنان و پچ پچ کنان بین خودشان پولی جمع می کنند و آن را در اختیار تازه داماد خوش اقبال می گذارند.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
کیاوش

آهنگ Daylight از Peder

They have all gone to the city
They all walk down the same dead end street
Standing in line looking for a sign
Between the tall buildings where the sun never shines



It's taken the peace from the shade of these trees
Watching you fade away

You need some sunshine
You need some daylight
You need some sunshine
You need some daylight

And it makes me
Ever so sad to find that
You are going mad
Losing yourself within this maze
Just turn around and leave that place
You must turn around and leave this place
Please wake up and change your ways

You need some sunshine
You need some daylight
You need some sunshine
You need some daylight
You need some sunshine
You need some daylight
You need some sunshine
You need some daylight
You need some daylight
You need some daylight


دانلود  


لینک یوتیوب

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کیاوش

دیالوگ فیلم Begin again



Dan: You can tell a lot about a person by what's on their playlist


Greta: I know you can. That's what's worrying me

دن:میتونی از پلی لیست آدما خیلی چیزا راجع بهشون بفهمی
گرتا: میدونم. همین منو نگران کرده
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کیاوش

دانلود آهنگ Human از christina perri

If that's what you ask

Give you all I am

 

I can do it

I can do it

I can do it

 

But I'm only human

And I bleed when I fall down

I'm only human

And I crash and I break down

Your words in my head, knives in my heart

You build me up and then I fall apart

'Cause I'm only human

 

I can turn it on

Be a good machine

I can hold the weight of worlds

If that's what you need

Be your everything

 

I can do it

I can do it

I'll get through it

 

But I'm only human

And I bleed when I fall down

I'm only human

And I crash and I break down

Your words in my head, knives in my heart

You build me up and then I fall apart

'Cause I'm only human

 

I'm only human

I'm only human

Just a little human

 

I can take so much

'Til I've had enough

 

'Cause I'm only human

And I bleed when I fall down

I'm only human

And I crash and I break down

Your words in my head, knives in my heart

You build me up and then I fall apart

Cause I'm only human


۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
کیاوش

آهنگ paint it black از Ciara

این آهنگ کاوری فوق العاده از گروهی فوق العاده به نام Rolling Stones هست. من این کاور رو بیشتر دوست دارم

I see a red door and I want it painted black
No colors anymore, I want them to turn black
I see the girls walk by dressed in their summer clothes
I have to turn my head until my darkness goes

I see a line of cars and they're all painted black
With flowers and my love, both never to come back
I see people turn their heads and quickly look away
Like a new born baby it just happens every day

I look inside myself and see my heart is black
I see my red door, I must have it painted black
Maybe then I'll fade away and not have to face the facts
It's not easy facing up when your whole world is black

No more will my green sea go turn a deeper blue
I could not foresee this thing happening to you
If I look hard enough into the setting sun
My love will laugh with me before the morning comes

I see a red door and I want it painted black
No colors anymore I want them to turn black
I see the girls walk by dressed in their summer clothes
I have to turn my head until my darkness goes

I want to see it painted, painted black
Black as night, black as coal
I want to see the sun blotted out from the sky
I want to see it painted, painted, painted, painted black, yeah

دانلود
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کیاوش

دانلود آهنگ We should be friends از miranda lambert (میراندا لمبرت)



If your mind's as cluttered as your kitchen sink
If your heart's as empty as your diesel tank
If all your white t-shirts have stains
If you've got some goods and got some ink
Well then, we should be friends


If you borrow dresses like you borrow time
If you dream all day and drink all night
If you're looking for love but willing to fight
Over men and momma's and Miller Lite
Well then, we should be friends


I don't know you well but I know that look
And I can judge the cover 'cause I read the book
On losing sleep and gaining weight
On pain and shame and crazy trains


If you paint your nails while you cut your loss
If you look at them like you're the boss
If everything your daddy says
Is something you can put stock in
Well then, we should be friends


I don't know you well but I know that look
And I can judge the cover 'cause I wrote the book
On losing sleep and gaining weight
On pain and shame and crazy trains

One, two, three..


If you use alcohol as a sedative
And bless your heart as a negative
If you ride your wild horse like the wind
If what you see is what you get
Well then, oh, we should be friends
(Alright)


Well then, oh, we should be friends
Well then, oh, we can be friends

دانلود
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کیاوش

به مناسبت سالروز مرگ فرهاد، اسطوره بی تکرار من. دانلود آهنگ جمعه از فرهاد


برای تو که هر روزت جمعه است!



توی قاب خیس این پنجره‌ها
عکسی از جمعه‌ی غم‌گین می‌بینم،
چه سیاه ئه به تن‌اش رخت عزا!
تو چشاش ابرای سنگین می‌بینم.
داره از ابر سیا خون می‌چکه!
جمعه‌ها خون جای بارون می‌چکه!
نفس‌ام در نمی‌آد، جمعه‌ها سر نمی‌آد!
کاش می‌بستم چشامو، این ازم بر نمی‌آد!
داره از ابر سیا خون می‌چکه!
جمعه‌ها خون جای بارون می‌چکه!
عمر جمعه به هزار سال می‌رسه،
جمعه‌ها غم دیگه بی‌داد می‌کنه،
آدم از دست خودش خسته می‌شه،
با لبای بسته فریاد می‌کنه:
داره از ابر سیا خون می‌چکه!
جمعه‌ها خون جای بارون می‌چکه!
جمعه وقت رفتن ئه, موسم دل‌کندن ئه،
خنجر از پشت می‌زنه, اون که هم‌راه من ئه!
داره از ابر سیا خون می‌چکه!
جمعه‌ها خون جای بارون می‌چکه!

دانلود



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کیاوش

آهنگ Pablow the Blowfish از miley cyrus

Verse 1]
How can I love someone I never touched?
You lived under the water, but I love you so much
You never been on land, and you never seen the sky
You don't know what a cloud is
Why does everything I love have to die?
They all wanted to see you be as big as you could be
But I couldn't let that be
By keeping you small, by keeping you safe
If I could do it again, I'd release you to sea
Cause I can't bear to see
Something so wild just die in a tank

[Chorus 1]
And Pablow the blowfish
I miss you so much
And Pablow the blowfish
I miss you so bad

[Verse 2]
On Saturday night, we all went out to eat
But I can never decide, so someone chose sushi
I got soup, and I ordered rice
But watching my friends eat my friends, ruined my appetite

[Chorus 2]
Oh, Pablow the blowfish
If they only knew you like I do
They'd love you too
And Pablow the blowfish
I miss you so bad

[Verse 3]
I won't forget, even one second we had
Cause you might be gone, but you could never be dead
I heard of a seahorse named Sadie
I heard she was quite the lady
Maybe you'll find her and you could make babies
That'd be kind of crazy

[Bridge]
If Pablow the blowfish
Found love deep in the sea
Then that would mean
Pablow the blowfish
Is better off than here with me

[Outro]
But Pablow the blowfish
I miss you so bad

 

دانلود

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کیاوش